با ولایت تا شهادت



دلارهای آمریکا برای طلبه قلابی»
به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام لبنان ایران نوشت: محمد علی ترشیشی طلبه قلابی وابسته به سفارت آمریکا که در تظاهرات لبنان همراه چند نفر دیگر، به نماد وحدت ادیان آمده بود مبالغ زیادی دلار تحویل گرفته. امروز در تظاهرات یک دیگر بین مردم پول توزیع می کرد.

مردم هم عصبانی شده و از نیروهای امنیتی خواستند آنها را دستگیر کرده و تحقیق کنند این پولها را از کجا آورده و برای چه توزیع می کند. هر جا قلابی هست نام آمریکا می درخشد!

بیچاره عده ای که ساده لوحانه آنها را سرمشق و سرلوحه خود قرار داده و توی سر ون ایران می زنند و می گویند یاد بگیرید! مجلس اعلای شیعیان در بیانیه ای نام هفت نفر را که خود را جا زده اند منتشر کرد و نوشت آنها مدارک لازم برای پوشیدن لباس ت را ندارند و شایستگی آن را ندارند.

توضیح: ترشیشی مدعی شده این پول را از یک عراقی گرفته تا برایش زمینی بخرد. گفته می شود مبلغ اصلی دو میلیون دلار است.

https://www.mashreghnews.ir/news/1003472/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

متن و پاسخ شایعه





متن شایعه

"۱۶۸ ﺳﺎﻝ ﺶ ﻧﺨﺴﺘﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭﺍﺴﻨﺎﺳﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﺮﺒﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ، ﻨﺪ ﺭﻭﺯ بعد ﺑﻪ ﺍﻣﺮﺒﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ علمای دینی ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﻌﻪ ﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻪ ﻭﺍﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ورود ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻣﺷﻮﺩ !
اﻣﺮﺒﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﺴ واکسن ﺁﺑﻠﻪ نزند ﺑﺎﺪ ﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﺮﻤﻪ ﺑﺮﺩﺍﺯﺩ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﺳﺨﻦ ملاهای نادان بر ﻣﺮﺩﻡ ﺑشتر بود، پولدارها ﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪﻮﺑ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ دیگران نیز در خانه ها پنهان میشدند.
پس از مدتی چند نفر را آوردند ﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪانشان ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺍﻣﺮﺒﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺮﺴﺘﻦ ﺮﺩ.
ﻣﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ به امیر کبیر ﻔﺖ : ﻭﻟ ﺍﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ نادانی مرده اند.
اﻣﺮ کبیر ﻔﺖ : ﻣﺴﺌﻮﻝ نادانیشان ﻧﺰ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺮ ﻣﺎ به اندازه کافی ﻣﺪﺭﺳﻪ ساخته بودیم ملاها ﺑﺴﺎﻃﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ کرده بودند.
دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که;
جای اندیشیدن را "تقلید" ,
جای تلاش و کوشش را "دعا" ,
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را "قناعت"
و جای اراده برای رفتن و رسیدن را "قسمت" گرفت "





پاسخ شایعه
ویرایش شد

1. اگر چه این ماجرا در منابع دست اول یافت نشد اما منابعی هم که این مطلب را نقل کرده اند در متن خود فالگیران و دعانویسان را که همواره در پی سودجویی هستند عامل ترس مردم از آبله کوبی معرفی کرده اند نه علمای دین !

www.pandamoz.com/2006/10/post214.html?m=1

2. علمای دینی همواره پیشقدم در روشنگری و خدمات رسانی به جامعه بوده اند. بعنوان مثال یک سوم وقف استان قم از سوی علما و در زمینه سلامت بوده است که شامل 35 مرکز وقفی درمانی است.

sahebkhabar.ir/news/3702820

3. اتفاقا امیرکبیر علاقه فراوانی به علما داشت، چنانکه وصیت می کند پس از مرگش ثلث دارایی هایش را صرف ساخت مدرسه علمیه و مسجدی نمایند.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/6435/7170/87542

4. قسمت پایانی این شبهه که در آن نویسنده به زعم خود علل عقب ماندگی ملتها را بیان کرده در پستی جداگانه بررسی شده است؛ برای مشاهده به لینک زیر مراجعه نمایید :

shayeaat.ir/post/142



حق جو و حق طلب باشیم

لینک مطلب جهت انتشار: http://shayeaat.ir/post/203

جمعه 7 فروردین 1394


متن و پاسخ
متن شایعه

"آیا می دانید از بین امامان ۱۲ گانه ، ۹ تن آنها با آب انگور سمی کشته شده اند ؟ البته توجه داشته باشید که این آب انگوره ها اصلا حاوی الکل نبوده اند !!! یک ضرب الامثل هست که میگه : آدم عاقل از یک سوراخ دو بار نیش نمی خوره! یک امام اینطوری کشته میشه ، دوتا امام اینطوری کشته میشن ، دیگه حداقل از نفر سوم انتظار داریم یه ذره سنجیده تر عمل کنن ! زشته به غرآن !!! آیا امام هشتم وقتی خلیفه عباسی میخواست بهش آب انگور سمی بده ، خبر داشت که آب انگور سمی هستش ؟ اگه خبر داشته ، پس یعنی خود کشی کرده ! اگه خبر نداشته پس جریان علم لدنی ائمه و ارتباط با ملائکه و جنیان و عالم غیب چی میشه ؟!! اگر می گید این خواست خدا بوده ، پس دیگه خلیفه عباسی رو چرا بهش می گید قاتل ؟ اگر خواست خدا بوده پس به این معنی هستش که از نظر خدا زنده نبودن امام هشتم از زنده بودنش مفید تر بوده!غیر از اینه خدا وکیلی؟؟؟! بعضی ها میگن خلیفه عباسی امام رو مجبور کرد که سم بخوره!!! عجبا !!!! امام معصوم و زیر بار حرف زور رفتن ؟ مگه شماها نمی گید که یزید میخواست به زور از امام حسین بیعت بگیره و اون بنده خدا زیر بار حرف زور نرفت ، یعنی امام معصومتون اینجا رفته زیر بار زور ؟!! بر فرض زیر بار حرف زور بره و آب انگور سمی رو بخوره . خوب امداد غیبی چی میشه ؟ چرا اثر سم خنثی نشد ، مگه نمی گید خدا آتش رو برای ابراهیم تبدیل به گلستان کرد ؟ این جا آب قطع بود ؟ در ضمن آب انگور شیرینه و سم تلخ. اگر سم رو داخل آب انگور بریزن به محض خوردن مشخص میشه که سم داره و مزه غیر طبیعی داره. پس نتیجه اینکه برای در دام انداختن قربانی ، سم رو داخل شراب میریزن که خودش تلخه تا طرف متوجه نشه. "

 

پاسخ شایعه

1. برخلاف ادعای شبهه هیچیک از ائمه(ع) با آب انگور مسموم نشدند! تنها در شهادت امام صادق(ع) و امام رضا(ع) به انگور مسموم، نه آب انگور، اشاره شده و بقیه به روشهای دیگر مسموم شده اند.

http://yon.ir/shahaadat

2. هر انسانی روزی می میرد و هیچ علمی مانع مرگ نیست! امامان(ع) به همه چیز علم نداشتند بلکه هرگاه اراده می کردند، به موضوعی علم پیدا می کردند. چون علم غیب تأثیرى در تغییر حوادث عالم ندارد، تکلیف آور نیست و تکلیف ائمه مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است.

http://yon.ir/Takliif

3. علم غیب امام دو گونه است، علم به موارد حتمی و موارد غیر حتمی، که تنها در موارد غیر حتمی برای امام تکلیف و اختیار وجود دارد تا با تغییر زمینه ها برای حفظ جان خود بکوشد.

4. پس ائمه(ع) در امر شهادتشان یا اراده به استفاده از علم غیب نکرده اند، یا با عواملی مانند خباثت و تصمیم قطعی خلفا، موضوع حتمی بوده و تکلیفی برای امام باقی نمی مانده است. 

http://yon.ir/elmemam

5. استمرار امامت ائمه(ع) در دوران قدرت دشمنان خونریزشان بهترین دلیل امدادهای الهی است؛ بعنوان مثال امام حسن(ع) بارها مسموم شدند که مشیت الهی در سایر موارد به زنده ماندن ایشان بود. امامان هم مانند سایرین مرگ محتومی دارند که امداد غیبی در این زمان موضوعیت ندارد.

http://yon.ir/masmoomiat

6. قضا و قدر خداوند اگر حتمی شود، عوض شدنی نیست؛ علم امامان به زمان و مکان شهادتشان فقط علم به یک واقعه حتمی است که رضایت آن بزرگواران به این قضا و قدر موجب ترفیع درجات آنها می شود.

http://yon.ir/hatmii

7. شرب خمر نه تنها در اسلام حرام است بلکه غیرمسلمانان صاحب خرد نیز بدلیل مضراتش از آن دوری میکنند؛ چه رسد به امامان معصوم که انسانهای کامل و عامل ترین مردم به احکام خداوند و از هر پلیدی پاک می باشند.

http://yon.ir/tathir

8. بی اعتقادی نویسنده از محتوای شبهه پیداست اما نتیجه گیری غیرمنطقی و مغرضانه پایانی متن، دلیل روشن عناد او با دین و برگزیدگان خداوند است. 


حق جو وحق طلب باشیم

لینک مطلب جهت انتشار:
http://shayeaat.ir/post/457

تحریف های ناجوانمردانه داستان خاکسپاری حافظ»، علیه دین داری و اخلاق حافظ

تحقیق از: حجت الله حاجی کاظم

چکیده: اثبات می کنیم داستان منتشر شده با عنوان خاکسپاری حافظ»، نسبت به داستانی که در منبع اصلی از ادوارد براون آمده به شدت تحریف شده است؛ جهت گیری این تحریف علیه دین و اخلاق را بررسی می کنیم و در نهایت نشان می دهیم حتی داستانی که در منبع اصلی توسط  ادوارد براون آورده شده، به عنوان نقلی تاریخی ذکر نشده و ادوارد براون می خواسته فقط نشان دهد برخی مردم چه قدر به فال حافظ باور دارند. نشان خواهیم داد این داستان حتی با شواهد تاریخی محکم که خود ادوارد براون در کتابش ذکر کرده است، سازگار نیست و واقعیت خارجی ندارد. (هرچند داستان منتشر شده هم با داستان براون متفاوت است) خلاصه اینکه از ضعف روحیه تحقیق در میان ما، جنبش های ضد دین خوب ماهی می گیرند. خوب.

وقتی با نقل‌های بسیار زیرکانه علیه دین و فرهنگ ایرانی مواجه می‌شویم؛ وقتی با بررسی محققانه آن‌ها متوجه دروغ‌های ظریف و اثرگذارش می‌شویم، اطمینان پیدا می‌کنیم که عده‌ای برای این تحریف‌ها و داستان‌ها وقت می‌گذارند تا باور خود را القاء کنند.

از نظر وجدان عموم انسان‌ها تحریف، ناجوانمردانه است و حتی کسی که می‌خواهد سخن درستی را برساند، حق ندارد با دروغ و تحریف به سوی هدف خویش حرکت نماید.



داستان خاکسپاری حافظ»  که متأسفانه صدها بار (این تعداد را می‌توان با جستجوی معمولی در گوگل حدس زد) در فضای مجازی تکرار شده است، دروغی تاریخی است که هدف آن را بررسی کرده و اصل داستان را از منبعی که برای آن گفته‌اند (تاریخ ادبیات ایران نوشته ادوارد براون) می‌بینیم و منابع براون را نیز بررسی می‌نماییم.

متن داستان تحریف‌شده خاکسپاری حافظ»

ﺭﻭﺯ ﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا می‌رود ﺑﺮﺧ ﻣﺮﺩﻡ ﻮﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار (اراذل و اوباش) ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍ ﻣﻔﺘ ﺷﻬﺮ ﺷﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼ ﺷﻬﺮ ﻣ‌ﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﻞ ﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑ‌ﺩﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﺪ ﺩﺭ ﺍﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﻫﺨﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﻦ ﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻮ ﻣﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﺎﺩ، ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﻥ ﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﻪ ﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﻨﺪ. ﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻮﺩ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﺎﻥ ‌می‌شود:

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت        که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد ، تو برو خود را باش        هر کسی آن دروَد عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هوشیار و چه مست         همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﺮﺕ ﺯﺩﻩ می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﺐ» ﻧﺎﻣﺪﻩ ﺷﺪ. (منبع: تاریخ ﺍﺩﺑﺎﺕ ﺍﺮﺍﻥ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﻭﻥ، ﺟﻠﺪ ﺳﻮﻡ)

جعل کننده داستان دروغین خاکسپاری حافظ چه می‌خواسته بگوید؟ (نقد محتوایی)

عبارت مانع دفن جسد شاعر در مصلای شهر می‌شوند … به این دلیل که حافظ شراب‌خوار و بی‌دین بوده … » می‌خواهد وی را شراب‌خوار و بی‌دین معرفی نماید. مفتی و مردم شهر که هم‌عصر وی بوده‌اند، اعتراضی به این تهمت نمی‌کنند و تا آخر این داستان، کسی ادعای شراب‌خوار و بی‌دین بودن وی را رد نکرده و اتفاقاً شعری که آمده نیز در همین راستاست. جالب اینجاست که پروژه بی‌دین معرفی کردن امثال سعدی، زکریای رازی، خیام و … چندی است به‌عنوان بخشی از پروژه ضد دین فعالیت می‌نماید. آنان می‌خواهد مفاخر ایرانی و اسلامی را اهل فجور و موافق با نظرات خویش معرفی کنند. مقالاتی از استاد دکتر آقایانی چاوشی عضو هیئت‌علمی دانشگاه شریف در دفاع از دین‌داری برخی از این مفاخر منتشر شده است.

کسانی که فتوای مفتی شهر را اجرا می‌کنند، مردم کوچه و بازار هستند و نه فرهیختگان و اندیشمندان و از این رو سعی در دور نشان دادن منصب فتوا از تعقل و اندیشه دارد.

با توجه به ماجرای داستان، معنای بیت دوم این خواهد بود که هرکس در امور مرتبط با دین تنها باید به امر خودش بپردازد و حساسیت‌هایی که دین نسبت به احکام شراب‌خوار، غیرمسلمان و … است، ناشی از توجه نکردن به عیب‌های خود است. البته ما معنای این بیت از شعر حافظ عزیز را که عمر در علوم رایج حوزه‌های اسلامی گذاشت،‌ این‌گونه می‌دانیم که ما را از عیب‌جویی دیگران منع کرده است و … که سخن صحیحی است اما دلیل بر مخالفت با احکام اجتماعی دین نیست.

با توجه به فضای داستان، می‌خواهند بیت آخر را این‌گونه تفسیر کنند که چه حقیقتاً شراب‌خوار باشی، چه اهل مسجد و چه اهل دیگر ادیان، هیچ تفاوتی در حضور تو در خانه عشق ندارد. درحالی‌که به نظر ما مقصود حافظ از میکده و می و کنشت و … مقاصد عرفانی است که در جای خود بررسی شده است.

می‌خواسته منطق دین‌داری را در جامعه مغلوب نهایی معرفی کند. منطقی که به ادعای آنان با فال حافظ هم شکست‌خورده بود. ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﻦ ﺷﻌﺮ حیرت‌زده می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند»

بررسی سند داستان و اثبات تحریف بودن داستان خاکسپاری حافظ

ماجرا از این قرار است که ادوارد براون از قول کتابی به نام رساله لطیفه غیبیه» که در آن برخی نمونه‌های فال حافظ ذکر شده است، داستانی مشابه را نقل می‌کند که البته محتوایی بسیار بسیار متفاوت با داستان منتشر شده در فضای وب دارد. داستان مربوطه را از کتاب وی واژه به واژه نقل،‌ نقد و با داستان منتشر شده مقایسه می‌کنیم. برای تحقیق خوانندگان، کتاب را بارگذاری و پیوست کرده‌ایم که از اینجا قابل دانلود است.

قبل از ذکر مطلب ادوارد براون، باید گفت وی در همین کتاب می گوید:

تنها اثری از معاصرین خود حافظ که مشتمل بر ذکر نام اوست و ما را بدان آگاهی حاصل گردیده، همانا مقدمه ای است که یکی از دوستان وی که جامع اشعار او بوده موسوم به محمد گندام نوشته.»(ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۳۶۰ کتاب، صفحه ۳۹۴ فایل پیوست)



تایید اهمیت مقدمه محمد گلندام از سوی ادوارد براون

براون منابع درباره حافظ را ضعیف بر می شمرد. (همان، صفحه ۳۶۴) سپس در بخشی که می‌خواهد در مورد اعتماد فارس زبان‌ها به فال حافظ سخن بگوید، از کتاب رساله لطیفه غیبیه مطالبی می‌آورد. کتابی که در بخش اسناد، آن را قوی ندانسته است. با این حال داستان‌هایی از فال حافظ از آن کتاب نقل می‌کند. در میان این داستان‌ها، به داستان فال حافظ در هنگام خاکسپاری او اشاره می‌کند که هیچ سندی برای آن بر نمی‌شمرد (حتی همین کتاب رساله لطائف غیبیه را). البته در نهایت داستان ادوارد براون با داستان منتشر شده در اینترنت کاملاً متفاوت است در حالی که منبع داستان را کتاب ادوارد براون معرفی کرده اند.

داستان به نقل از ادوارد براون چنین است: (ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران، جلد سوم، کتاب دوم، فصل چهارم، صفحه ۴۱۸ کتاب، صفحه ۴۵۳ فایل پیوست)

هم از زمان حافظ حکایتی منقول است که در لطائف غیبیه ذکر نشده است و آن این است که چون شاعر وفات یافت، بعضی از تخطئه کنندگان وی مانع از آن شدند که او را در قبرستان دفن کنند. چون در این باب بر آن شدند که از دیوان او فالی برگرفته و هرچه از آن فال حاصل شد، حاکم قضیه باشد؛ دیوان را به تفأل گشودند این بیت مناسب برآمد:

قدم دریغ مدار از جنازه حافظ           که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت.»



تصویر متن اصلی داستان کتاب ادوارد براون

 

تحریفات داستان جعلی خاکسپاری حافظ» نسبت به داستان براون

نسبت بی دینی و شراب‌خواری دادن به حافظ که متأسفانه موجب شده حتی برخی این داستان را با برچسب شرابخواری-حافظ» در اینترنت منتشر کنند.

اضافه کردن فتوای مفتی و اراذل و اوباش دانستن پیروان فتوا دهندگان و اندیشمند و فرهیخته خواندن معترضان به فتوا دهنده.

تغییر قبرستان شهر به مصلای شهر برای کاهش تردید مخاطب

افزودن نقشی برای یک کودک برای تلطیف فضای داستان به نفع خود

حذف بیت نقل‌شده در داستان براون و جایگزین کردن سه بیت دیگر برای ایجاد منظور خود

مغلوب معرفی کردن منطق دین‌داران در مقابل شراب‌خواران بی‌دین (تهمتی که به حافظ می‌زنند): ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﻦ ﺷﻌﺮ حیرت‌زده می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به زیر می‌افکنند»

دلایل قابل استناد نبودن تاریخی خود داستان کوتاه ادوارد براون

باوجود آنکه داستان منتشر شده در اینترنت و شبکه های اجتماعی تفاوت های فاحشی با داستان براون دارد، اما به نظر می رسد خود داستان نقل شده توسط ادوارد براون نیز با مقصود بیان حقیقتی تاریخی نبوده و صرفاً براون می خواسته تمایل ایرانیان به فال حافظ را در خرده فرهنگ های اقوام ایرانی به نمایش گذارد. دلایل ما چنین است:

ادوارد براون این داستان را به‌عنوان نقلی در مورد فرهنگ شفاهی مردم نسبت به فال حافظ آورده و هیچ منبع تاریخی برای آن نداشته وگرنه به خاطر تقیدش به منابع، ‌ذکر می‌کرده است. (این داستان از فیصل عبدالحسن محقق معاصر نیز نقل شده که منبع وی هم ظاهراً همین ادوارد براون است.) به نظر می‌رسد انسان محققی همچون براون، نمی توانسته داستانی بی منبع نقل کند. تنها توجیه ما برای او این است که وی داستان را صرفاً به جهت نشان دادن رواج فال حافظ در میان ایرانیان چنین داستانی را نقل کرده است.

داستان براون اگر قرار باشد یک گزارش تاریخی تصور شود،‌ با برخی شواهد تاریخی ناسازگار است. برای مثال، خود ادوارد براون در همین کتاب از قول گلندام (که براون وی را تنها معاصر حافظ که درباره او نوشته می داند)، نقل می کند که حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد و وی (گلندام) بعد از وی با مشقت و یکی یکی به جمع آوری اشعار وی پرداخت. حال چگونه ممکن است مردم هنگام مرگ او دیوانش را آورده و به او فال بزنند؟! حافظ پژوهان در مقدمه دیوان حافظ موجود در عصر حاضر، گفتار گلندام را به جهت اهمیتش می آورند. (برای مثال، دیوان حافظ نسخه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی) سعید نیاز کرمانی در کتاب حافظ شناسی» می گوید: محمد گلندام براى جمع آورى اشعار حافظ وعده میدهد که در ازاى هرغزل یافته شده یک سکه طلا بدهد» (حافظ شناسی، ج۴،صفحه۱۷۴) ضمنا تصویر کتاب ادوارد براون در مورد تدوین نشدن اشعار حافظ تا زمان وفاتش در ذیل آمده است:



گلندام می گوید حافظ در زمان خود اشعارش را جمع آوری نکرد.

تخطئه کننده حافظ چگونه می‌توانسته وی را از دفن شدن در قبرستان منع کند؟ تنها کسی که مسلمان نباشد در قبرستان مسلمانان دفن نمی‌شود در حالی که از نظر عموم حافظ پژوهان (و از جمله خود ادوارد براون) حافظ انسانی متقی، معلم قرآن، مدرس تفسیر (کشاف) و … بوده است و بندگی خدا می کرده. (صفحه ۳۶۲ و ۳۶۳ همان کتاب)

یکی از اشکالات منطقی داستان نیز این است: در داستان آمده که می خواستند از دفن او در قبرستان ممانعت کنند. این تنها در حالتی است که وی را کافر دانسته باشند. چگونه ممکن است مردم مسلمان کسی را کافر بدانند و برای حل اختلاف به بیت شعری استناد کرده و درنهایت به‌جای تکیه بر دین و شواهد عینی، بر آن فال تکیه کنند؟

یکی دیگر از اشکالات منطقی داستان چنین است: چگونه ممکن است فال حافظ به محض وفات بدون هیچ سابقه ای در زمان حیاتش رواج داشته باشد به نحوی که مردم شهر نسبت به ملاک قرار دادن آن به توافق برسند؟ (حتماً می گویند وقتی حافظ زنده بوده برایش فاتحه می‌خواندند و به دیوانی که نداشته فال می‌زدند!!؟)

بیاییم هر نقلی را منتشر نکرده و لااقل گاهی اسناد آن را بررسی نماییم. حافظ شیرازی عارف و فقیه نامدار جهان اسلام به همین راحتی در اذهان عمومی به نفع کفر و شراب خواری و شاهد بازی و … مصادره می گردد اگر ما اهل تحقیق نباشیم.

لطفا در صورت نقل،‌ منبع را ذکر کنید.

 برای شبکه های پیام رسان (در صورت تمایل، منتشر کنید تا دیگران نیز بدانند:)

تحریف‌های ناجوانمردانه داستان خاکسپاری حافظ»

داستانی که صدها بار در اینترنت و شبکه‌های پیام رسان به نام خاکسپاری حافظ» به نقل از ادوارد براون منتشر شده(خودتان جستجو کنید)، تحریف زندگی حافظ شیرین سخن است. داستان خاکسپاری حافظ» ضمن معرفی حافظ به عنوان شرابخوار، دینداری دینداران را ملامت می‌کند و نتیجه فال حافظ را، یکسان دانستن مسجد و کنشت و نیز شکست دینداران جامعه آن روز می‌داند. گفته اند علما می گویند چون حافظ شرابخوار(؟) است، در فلان جا دفن نشود … فال حافظ گرفتند فهمیدند حافظ شرابخوار، آدم خوبی است و مسجد و کنشت یکسان است.

تحلیل تاریخی:

در متن منتشر شده در فضای مجازی، تعبیراتی بر داستان اصلی ادوارد براون افزوده‌اند و به کتاب او منبع داده‌اند. سعی کرده‌اند با این تغییرات، دینداری حافظ را زیر سؤال برده، علما را مخالفان حافظ معرفی و دینداران را قشرسطحی و اوباش جامعه آن روز نشان دهند. ضمناً شعری که در فال حافظ در کتاب براون آمده را تغییر داده و از یک بیت به سه بیت افزایش داده‌اند.

اما نکته مهم‌تر این است که ادوارد براون تاکید کرده که در مورد حافظ اطلاعات تاریخی بسیار کمی داریم و تقریباً تنها مستند ما، نوشته‌های گلندام است. براون، مشابه داستان خاکسپاری حافظ را تنها برای بیان این موضوع که در میان ایرانیان فال حافظ رواج دارد و داستان‌هایی هم در مورد اهمیت این فال رایج است، آورده و فقط خواسته بگوید چقدر در نظر برخی ایرانیان فال حافظ اهمیت دارد. همین. حتی هیچ منبعی هم برای این داستان ذکر نمی‌کند؛ در حالی حتی برای بقیه داستان ها منبع ذکر کرده است.

این داستان تناقض محتوایی هم دارد:
دیوان حافظ به تصریح حافظ شناسان از جمله براون، سال‌ها بعد جمع‌آوری شده و کتابی نبوده که از آن فال گرفته شود
و ضمناً استناد به فال حافظ بلافاصله بعد مرگ او بدون هیچ سابقه قبلی، بی معنی است.
از مستندات تاریخی بر می‌آید که حافظ، برای حفظ چهارده روایت قرآن وقت صرف کرده؛ دروس دینی همچون تفسیر می‌گفته و در لباس عالمی اهل دل و پرهیزکار بوده است.

متأسفانه این داستان نیز در ادامه پروژه کافر دانستن مفاخر ایران زمین همچون رازی و خیام و … است که با دروغ، قصد مخفی شدن پشت دانشمندان ایران را داشته است. داستان یادشده حتی ذکر منبع کرده اما غیر منصفانه، همان منبع را نیز تحریف نموده است.

در کپی کردن مطالب در شبکه های اجتماعی، کمی بیشتر دقت کنیم. مفاخرمان،‌ سرمایه‌های ما هستند.

توضیح مفصل‌تر و دانلود اصل کتاب و متن منتشرشده:


بررسی شبهات مشابه
http://mighatemehr.ir/fa/?cat=1006
منبع: پایگاه میقات مهر؛ ‌قلم حجت حاجی‌کاظم

لطفا رسانه باشید تا شایعات جامعه ما کاهش یابد.
این نسخه توسط پایگاه میقات مهر ترجمه شده است.


http://mighatemehr.ir/fa/?p=2144



متن شایعه

من فریبا هستم مادر امیر بابک هشت ساله. دلیل این که مشخصات میگم بخاطر این که میخوام تجربه تلخی که داشتم رو در اختیار گروه بذارم، گرچه هنوز با عواقبش در جنگیم ولی فقط توکل به خدا داریم وامید به دعای شما دوستان. پسر من روز بیستم مرداد امسال مبتلا به سندرمی شد بنام میلرفیشر، یک بچه کاملا سالم که کلاس کاراته میرفت ولی به یکباره در ظرف شش ساعت تمام حرکات ماهیچه های محیطی وعلاوه بر ان بلع وگگ را از دست داد. پسر من ۳۶روز در ای سی یو بیمارستان بعثت همدان بستری شد. روزگار خیلی بدی بود حتی گاهی تنفسش نیز دچار مشکل میشد ولی خداوند بما لطف کرد و بابک اینتوبه (تنفس مصنوعی) نشد بابک 20 روز چشمانش بسته بود و۵۲ روز منع اب وغذا بود چون احتمال خفگی داشت فقط سرم درنهایت با امپول مخصوص وپلاسما فرز جواب داد و بعداز ۳۶روز از بیمارستان مرخص شد. الان خانه است. دیدش برگشته، کم کم بلع وسرفه وعطسش برگشت ولی مدام فیزیو تراپی میشه . حرکات در دستانش برگشته ولی انگشتانش هنوز نه وفعلا قادر به راه رفتن نیست  امیدمان به خداست تا خواهرش دیماه به دنیا میاد بابک هم سرپا بشه ولی مامانهای گل برای خودم مهم بود بدونم چرا این بلا سر عزیز من امده خیلی تحقیق کردیم ،انواع ازمایشات حتی تا المان هم رفت. این بیماری در نتیجه عفونت ویروسی یا انفولانزا یا سرما خوردگی ایجاد میشود در حالیکه بابک در تابستان هیچ کدام از اینها را نداشت. در نهایت یکی از اشنایان که خانم دکتری بودند دوسال پیش به این بیماری مبتلا شده بودند به دیدار ما امد وایشان عنوان کردند علت را در یکی ازکلینیکهای امریکا بعد از سه ماه تحقیق روی ایشان مشخص کردند : واکسن انفولانزا!!! بابک به توصیه دکترهاش واکسن انفولانزا زد ولی افسوس که تجمع عفونت، ویروسی بود و برای بدن خودایمنی ایجاد میکند که بدترین حالت است زیرا واکسن انفولانزا تب نداره این ویروس میره وروی رشته های عصبی مینشینه بعد از مدتی گلبولهای سفید انرا شناسایی میکنند حمله که میکنند باعث پاره شدن غلاف میلین اعصاب میشود در امریکا گفته بودند که ما در این مملکت به این وسعت تنها واکسن انفولانزا را به ۱)پیرمردان و پیرزنهای بالای شصت سال که توان عفونت ندارن۲)بیماران سرطانی۳)بیماران هپاتیت وایدزی و درنهایت بیمارانی که درمانی ندارند تجویز میکنیم! حتی ما عقیده داریم که کودک ۲ روزه که متولد میشود تحمل انفولانزا را دارد !چرا شما در ایران آن را براحتی تهیه واستفاده میکنید؟ خواهش میکنم سه روز تب یا یک هفته انفولانزا بچه را کاملا وبه صورت طبیعی ایمن میکند ولی واکسن کاملا به بدن املای غلط میدهد. به گفته کلینیک امریکایی واکسن شما را در برابر یک نوع سرما خوردگی ایمن میکند و دربرابر ۹۹ نوع دیگر که توانستیم شناسایی کنیم خود ایمن میشوید که بسیار خطر ناک هست .از واکسن آنفولانزا استفاده نکنید. هشدار جدی "


پاسخ شایعه

1. اغلب اطلاعات شایعه صحیح نیست! سندروم "میلر فیشر" نوع نادری از بیماری "گیلن باره"است که یک بیماری خود ایمن و عفونی می باشد.
2. از هر یک میلیون تزریق این واکسن، تنها یک نفر دچار این علائم می‌شود! در اغلب موارد علائم این سندروم همزمان با تزریق واکسن بروز پیدا می کند که با توجه به ابتلای این کودک مدتی بعد از تزریق، واکسن عامل بیماری او نیست!
3. در ایران هم تزریق واکسن آنفولانزا تنها به سالمندان، کودکان، ن باردار، بیماران قلبی، ریوی، کلیوی و دیابت توصیه می‌شود و فواید تزریق آن در این گروه‌ها بسیار بیشتر از احتمال بروز عوارض آن است!
4. ادعاهای فاقد سندی مانند "تحقیق یک کلینیک مجهول" یا "گفته های خانم دکتری ناشناس"، نمی تواند دلیل توصیه به عدم استفاده از واکسن باشد!
5. اگر عوارض ادعا شده فراگیری داشت، سازمان غذا و داروی جهانی و کشوری که سازمانی علمی و سختگیر است، جلوی تولید و توزیع این دارو را می گرفتند، نه اینکه برای آن تاییدیه صادر کنند!
6. انتشار مطالب غیرعلمی و فاقد مستندات معتبر، موجب بروز مشکلاتی در سلامت جامعه است! از بازنشر چنین پیامهایی جدا خودداری کنیم!

حق جو و حق طلب باشیم
لینک مطلب جهت انتشار:
http://shayeaat.ir/post/696

دوشنبه 19 مهر 1395


در پی حادثه تروریستی صبح امروز در اهواز، حضرت آیت‌الله ‌ای پیامی صادر کردند.


متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است.

◾ بسمه‌تعالی

▫️ حادثه‌ی تلخ و تأسُفبار شهادت جمعی از مردم عزیزمان در اهواز به دست تروریستهای مزدور، یک بار دیگر قساوت و خباثت دشمنان ملت ایران را آشکار ساخت.


◾ این مزدوران قسی‌القلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند.


▫️ دلهای پرکینه‌ی آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند. 


◾ جنایت اینها ادامه‌ی توطئه‌ی دولتهای دست‌نشانده‌ی آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار داده‌اند.


▫️ به کوری چشم آنان ملت ایران راه شرافتمندانه و افتخارآمیز خود را ادامه خواهد داد و مانند گذشته بر همه‌ی دشمنی‌ها فائق خواهد آمد.


اینجانب تسلّا و همدردی خود را به خانواده‌های این شهیدان عزیز عرض میکنم و صبر و سکینه‌ی الهی را برای آنان و علوّ درجات برای شهیدان مسألت مینمایم.


دستگاه‌های مسئول اطلاعاتی موظفند #با_سرعت و #دقت دنباله‌های این جنایتکاران را تعقیب کنند و آنان را به سرپنجه‌ی مقتدر قضائی کشور بسپارند.


◾ سیّدعلی ‌ای

۳۱ شهریور ۱۳۹۷


@Khamenei_ir


*طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی  ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرف های مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.*


*روز عاشورا چگونه گذشت؟*

*در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳+ دقیق اختلاف می تواند داشته باشد) را استخراج کرده ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعت ها تنظیم کرده ایم.*


*۵:۴۷ اذان صبح*


*امام علیه السلام بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: اللهم انت ثقتی فی کل کرب. خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»*

*طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.*


*حدود ساعت۶*

*امام حسین علیه السلام دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند*


*طلوع آفتاب*

*کمی بعد از طلوع آفتاب امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام علیه السلام نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه ی مقابل از امام علیه السلام پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه . فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام علیه السلام حدوداً نیم ساعت طول کشده است*


*حدود ساعت ۸*

*بعد از سخنرانی امام علیه السلام چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که سید القرآء» آقای قرآن خوانهای کوفه بود(الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.*

*بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.* 

*بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.*


*حدود ساعت ۹*

*روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام علیه السلام رها کرد و خطاب به لشکریانش فریاد زد: نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)*


*حدود ساعت ۱۰*

*بعد از تیراندازی ،یسار»، غلام زیاد بن ابیه» و سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین علیه السلام نگاهی به او کرد و فرمود: به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.*

*بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.*

*همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌ علیه السلام حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام علیه السلام را تیر باران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام علیه السلام تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح،آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.*

*اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام علیه السلام او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام علیه السلام حمله کنند زهیر و ده نفر به آنها حمله کردند.*


*حدود ساعت ۱۱*

*بعد از این حملات، امام‌ علیه السلام دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی در مقابل نگاه امام‌ علیه السلام» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین علیه السلام را نشان داد و گفت: وصیت من این مرد است».*

*یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌ علیه السلام در محاصره واقع شدند، حضرت عباس علیه السلام محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.*


*اذان ظهر*

*حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام علیه السلام خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام علیه السلام از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» امام‌ علیه السلام نماز را شکسته و به قاعده نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌ علیه السلام اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: آیا وفا کردم؟»*


*حدود ساعت ۱۳*

*۳۰ نفر از اصحاب امام علبه السلام تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین علیه السلام بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»*


*حدود ساعت ۱۴*

*عاقبت امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام تنها ماندند. عباس علیه السلام اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس علیه السلام دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای ن و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام علیه السلام برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود اکنون دیگر پشتم شکست»*


*حدود ساعت ۱۵*

*امام علیه السلام به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن ‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.*

*امام علبه السلام به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام علیه السلام آمدند. بعد از شهادت امام، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.*

*در مقاتل نوشته اند زمانی که امام علیه السلام در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن علیه السلام دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»*


*ساعت ۱۶:۰۶ اذان عصر*

*وقت شهادت امام علیه السلام را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین علیه السلام کشته شود شنیدم که می‌گفت به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»*

*گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام علیه السلام فرو برد .*


*حدود ساعت ۱۷*

*بعد از شهادت امام علیه السلام عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.*

*غارت عمومی اموال امام حسین علیه السلام و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.*

*یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام علبه السلام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.*

*نزدیک غروب آفتاب است سر امام علیه السلام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.*


*۱۸:۴۹ اذان مغرب* 

*داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»*


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلاس ششم دبستان حر بافق برد الکترونیکی تجهیزات عکاسی و نور پردازی حرفه ای سوال و تمرین دبستان قیمت موبایل سیگار نیم‌سوز وبلاگ گروه فیزیک ناحیه 2 ارومیه وبلاگ هواداران حـامد برادران پترو تجهیز کاسپین فایز دشتی